عنوان مجموعه اشعار : ولن تاین
شاعر : حسن عامری تورزنی
عنوان شعر اول : نامه نامه ی مچاله ات را
در حوض می اندازم
ماهی قرمزها
بی جان روی آب می آیند
عنوان شعر دوم : باراننیمی پریدن بود
نیمی نشستن
آسمان
بر زمین
خیره مانده بود
بی انگیزه ی باران
عنوان شعر سوم : خرس ولنتاینخرس خوش خیال ولن تاین
خیره به جوب مانده است
به انتظار شکار ماهی
از رود
نقد این شعر از : ارمغان بهداروند
به دوست شاعرم «حسن عامریتورزنی» درود میگویم و با مرور آن چه در نخستین گفتگوی ما رقم خورده بود مخاطب کوتاهنوشتههای تازهی او خواهم شد. در نخستین گفتگو «عامری» را به ضرورت برجستهسازی در متن با تاکید بر هدایت نیازهای واژگانی و توجیه مفهومی متن دعوت کرده بودم و با مرور نقدهای دیگر دوستان ارجمندم مولفههای دیگری نیز متوجهی موارد کاری دیگری در خلق ادبی شدم که قطعاً اگر شاعر، بیشتر در نکات طرح شده متوقف شود و با تامل در نمونههای موفق ادبی روزگار خود، تجربهاندوزی کند؛ اتفاقات بهتری برای شعرش رقم خواهد خورد. در این گفتگو بیشتر علاقمندم به شیوههای اجرایی کوتاهنویسی اشاره کنم تا آن چه که به زعم من و دیگر دوستان منتقدم از توانشهای شعری ایشان محسوب میشود، بیشتر قابلیت ادبی پیدا کند و ماندگارتر شود. تلفیق رویکردهای عاطفی مستخرج از مشاهدات و تزریق کنش ادبی در متن از مهمترین مصادیق شور و شعور هنری «حسن عامری» است که باید این مغتنمتجربه با تاکید بر اقتصادواژگانی و همگونی در انتخاب و احضار آنها برجستهتر شود و به برجستگی متن منتهی شود. مثلاً اگر بخواهم کارگاهوار در کوتاهنوشتهی نخست شاعر به نام «نامه» این وضعیت را به نمایش بگذارم و پیشنهادی اصلاحی برای آن ارائه دهم به سطر «ماهی قرمزها/ بیجان روی آب میآیند».
اگر بخواهم با این پیشفرض که مخاطب در تکمیل تصورات ما مشارکت دارد و از ذهن و توان تجربی او باید در تدوین موقعیت سود برد؛ وقتی به این دو سطر برگردیم میتوانستیم با خود فکر کنیم که قطعاً ماهی که روی آب میآید مصداق بیجان شدن و مرگ اوست و اگر هم از زاویهی دیگری بخواهیم به این تصویر زل بزنیم؛ حتی اگر به واسطهی نوک زدن به غذاها نیز به روی آب بیایند با توجه به نامهی مچاله میتواند تعبیر شاعرانهای خلق کند. همچنین در عقبهی ذهنی ما هر وقت سخن از حوض و ماهی شده است بیدرنگ و آموخته، ذهن ما به قرمز بودن ماهی هدایت شده است و این تصوری شکلگرفته است و ناگفته ذهن ما به سمت آن حرکت می کند. نکتهی دیگری که میخواهم با تاکید بر آن به شعر، افق گستردهتری ببخشیم بحث ضرورت استقاده از ضمایر تخاطبی یا عدم استفاده از آنهاست. در این کوتاهنوشته به اعتقاد من با تخصیص دادن نامه به مخاطب و محدود کردن آن به یک نفر خاص، امکان توسعهی تجربهی شخصی خود را به یک مولفهی عمومی از دست میدهیم. بسیار وقتها این رویه میتواند شمولیت شعر را بهبود ببخشد و هم در حوزهی معنا و هم در حوزهی تنفذ ادبی موثرتر واقع شود.
نامهی مچالهات را/ در حوض میاندازم/ ماهیها روی آب میآیند...
در دو شعر دیگر آن چه که از آن به عنوان کیفیت ادبی و کنش هنری یاد میشود نشانهای یافت نمیشود و ترجیح میدهم با تاکید بر همان شعر نخست از جناب عامری بخواهم که عمیقتر به اتفاقات و پدیدهها توجه کند و شیوههای شعری را بیشتر مطالعه کند و از تجربیات دیگران غافل نباشد. در خصوص مطالعهی خصایص کوتاه نویسی و نمونهخوانی شعرهای موثر این حوزه پیشنهاد می دهم کتاب جناب سیروس نوذری را با آرامش و بیهیچ شتابی تورق کنید