عنوان مجموعه اشعار : کتاب پرواز نهنگ ها
شاعر : عبدالله محمدزاده سامانلو
عنوان شعر اول : بخواببخواب
بخواب ... !!
بخواب به لالایی چشم هایم
که می نوازد مرزهای جنون آمیز تنت را
بخواب که گوش می سپارم
به قلب سرکش و مستت
که می کوبد نبض های سکوت مرا
بخواب ...!!
بخواب که دستهایم به معجزه می ماند
وقتی نفس هایت را می شمارد
و تو،
مرا به روی خودت می کشی
تا از نفس نیفتاده باشی .
بخواب ...!!
بخواب ...!!
15/12/1398
عنوان شعر دوم : چشمهای برهنهچشمهای برهنه
چشم های برهنه ات را چه کنم؟!!
با این نفس های ژنده پوش
در بیابان نگاهت
تقدیر دست به کمر در حوصله ی من
عقرب تنهایی را،
رفیق راهم کرده است
من اشک می ریزم
و چشم هایم را به گرمی راهت
در مسیر ناشناخته ای در آن سوی خودم می سپارم
به دانه دانه های بیابان قسم
به احساس تجزیه ناپذیر تو در جانم قسم
بیرق دستانت هنوز بر روی قلب من است
تو بگو...؟؟!
چشم های برهنه ات چه کنم؟؟!
28/10/1398
عنوان شعر سوم : بگو که بیایدبگو که بیاید
به یار که دلم تنگ است
بگو که بیاید ... !!
که فرصت ماندن نیست و
غروب چشم هایی که در انتظار
به پای تو ماند و سرد شد
بگو که بیاید ... !!
فروغِ نبضِ پروانه های در پیله
که ذره ذره ی جانم
به انتظار نشسته اند
_می خواهندش _
بگو که بیاید ... !!
تصویر باکره گی های خیالاتم
به تشویشِ حضورش
سخت در جنگ است
بگو که بیاید ... !!
از افقِ چشمهایم که تمامِ
چشم اندازش اوست
سر در بیاورد
و پلک های پینه بسته ام را نترساند
به یار که دلم تنگ است
بگو که بیاید ... !!
بگو که بیاید ...!!
15/10/1398
شاعر آشنایی نهچندان کاملی با ساختارهای شعری، موسیقی شعر، صور خیال شعر فارسی و زبان شعر دارد، و تا آنجا که احساس نیاز میکرده، سرودههایش را بهرهمند از این عناصر ساخته و ورود و خروجهای اشعارش نیز نشان میدهد که توجهاتی به ساختار شعر دارد، گرچه بهنظر میرسد با ساختار دایرهای آشناتر باشد. و این آشناییهای نسبی، برای مدت زمانِ سرایشِ کمتر از یک سال، بدیهی و طبیعی است و پیداست که شاعر در ادامۀ روند سرایش، حوزۀ مطالعاتیِ خود را گستردهتر و عمیقتر خواهد کرد و آثاری بهتر خواهد سرود.
نکتهای که بهنظر میرسد لازم است در همین مرحله به شاعر گوشزد شود، یکدست نبودنِ دایرۀ واژگانی او در شعرهایش است. شاید برای شاعران تازهکار و نوقلم اینطور بهنظر برسد که کاربرد واژههایی چون «بیرق» که در ظاهر وجههای ادبی دارند، میتواند اثر را قدمی بهسمت شعر بودن و شعر شدن پیش ببرد، و به همین دلیل است که در شعری با زبان امروز، چندین واژۀ قدیمی میگنجانند. درواقع در ذهن ایشان دو واژۀ «قدیمی» و «ادبی» خلط مفهوم شده است و بر این گماناند که هر واژهای که هویت تاریخیِ قدیمتری داشته باشد، لزوماً هویت ادبی و هنری هم دارد، و حال آنکه اساساً چیزی به نام واژگان ادبی و واژگان غیرادبی نداریم و این یک اشتباه تاریخی است که اغلب ادبای ما، طیفی از واژهها را بهجرم غیرادبی و غیرشاعرانه بودن، از حضور در متون ادبیِ خود محروم کرده و به آنها جواز ورود نمیدادهاند.
حقیقت این است که هر واژهای بهصرفِ کاربردِ هنرمندانه، میتواند وارد چرخۀ زبان ادب بشود و در کنار دیگر واژهها و دیگر عناصر، به زیستی هنری دست یابد، و از آن سو، واژهای تنها به این دلیل که در متون کهن زبان فارسی بهکار میرفته، نمیتواند دارای شناسنامۀ ادبی و هنری قلمداد شده و به آن جواز ورود به هر متنی داده شود.
در شعری که واژهها و ترکیبها و عباراتی چنین داریم: «چشمهایت را چه کنم؟»، «دست به کمر»، «رفیق راه»، «آنسوی خودم»، «دانه دانهها»، «احساس تجزیهناپذیر» و... شاعر با اندکی اِشراف و آگاهی نسبت به دایرۀ واژگانیِ مورد کاربردِ خود، بهتر بود از واژۀ «پرچم» بهجای «بیرق» استفاده میکرد و در شعری که نه تاریخی و میهنپرستانه و ملیگرایانه است و نه داعیۀ پاسداشت زبان کهن فارسی را دارد، بهتر بود با کاربرد واژههای قدیمی، زبان شعرش را از یکدستی خارج نکرده و آن را با دستاندازهای زبانی و لحنی مواجه نمیکرد.
در این مختصر، اشارهای به موسیقی شعرهای ارسالی نیز خالی از لطف نیست. میدانیم که اساس موسیقی بر تکرار است؛ تکرارِ ضرباهنگ، تکرارِ رکن عروضی، تکرارِ حروف مشترک در قافیه و برخی جناسها، تکرار کامل کلمه در ردیف و جناس تام، تکرار آهنگ کلمه در برخی سجعها، تکرار صامتها و مصوتها در واجآرایی و... و تکرار جملات، مصراعها و ابیات در ترجیعبندها و ترجیعوارهها، تکرار کلمات یکسان در ابتدای سطرها و ابیات در ردیفهای ابتدایی و... و میدانیم که در شعر معاصر، در بخش غیرسنتی آن، اغلب شاملو و سیدعلی صالحی و گاهی چند شاعر دیگر در برخی سرودههایشان، الگوهای مقتدر و بلامنازع این شیوهها هستند.
توجهات شاعر این سه شعر، دستکم درمورد تکرار واژههایی در بخش آغازینِ سطرهای متوالی، یا تکرار سطرهای آغازین شعر در پایان شعر، نشاندهندۀ توجه شاعر به الگوهای موسیقاییِ شعر بزرگان این عرصه است و بهنظر میرسد با دقتِ بیشترِ شاعر به این الگوها، شاعر بتواند شعرش را بهلحاظ موسیقایی، به تعالیِ بیشتری نیز برساند.