عنوان مجموعه اشعار : بیداری
عنوان شعر اول : اندیشه پرواز
شبی لبریز از درد است
شبی سرد و صدایی خسته در عمق گلو خاموش
وسیع و بینهایت بی سرانجام است این احوال بی معنا
تمام راه حل ها منطبق بر جهل
یکی افتاده بر زانو
و هاج و واج می پرسد کدامین راه؟
کدامین کوچه در آخر مرا خواهد برد تا فردا؟
شبی تاریک و پر درد است
هوا دلگیر
خدا در قلب ها نه، بر زبان جاری است
اذان دیگر ندارد بر دل این مردمان تاثیر...
شبی سرد است
اسیر شب هزاران آرزو در دل
پر از امید
دعای هر شبش بیداری و اندیشه پرواز
به فردا چشم می دوزد
و میمیرد...
عنوان شعر دوم : .
.
عنوان شعر سوم : .
.
نقد این شعر از : مسعود میرقادری
بلندی و کوتاهی خطوط که یکی از ویژگیهای شعر سپید و نیمایی است این آزادی عمل را به شاعر میدهد که در حیطهها و حالتهای مختلف بهویژه برای استفاده از مکالمه یا ساختار نمایشی در شعر از این امکان استفاده کند.
این اثر در نظر اوّل، گرفتار معضلی است که این روزها، در بسیاری از شعرها دیده میشود؛ و آن معضل، تقطیع بیدلیل و اشتباه سطرهاست. تقطیع سطرها دلیلهای زیباشناختی، مضمونی، تصویری و موسیقایی دارد.
دکتر فروغ صهبا در مقالهای با عنوان «برشهای درونمصراعی در شعر معاصر» بیان میکند «این تمهید (برشهای درون مصراعی که به لحاظ شکل نوشتاري، برش یا تقطیع پلکانی و عمودي نیز نامیده میشود) بنا بر اهداف خاصی از قبیل برجستهسازی و تأکید بر مقولههای خاص یا دیداري کردن تصاویر در مصراعهای شعر رخ میدهد». بنابراین صرفاً پلکانی نوشتن نثر نه به برجستهسازی منجر خواهد شد و نه بهصرف اینگونه نوشتن زیبایی حاصل خواهد شد و جایگاه برش در مصراعها یا سطرهاي شعر از جهت القاي پیام بسیار مهم است.
اجازه بدهید بخشی از این متن را بهصورت غیرپلکانی بنویسیم تا به شکلی مصداقیتر با مطالب گفتهشده مواجه شویم. «شبی لبریز از درد است شبی سرد و صدایی خسته در عمق گلو خاموش وسیع و بینهایت بی سرانجام است این احوال بی معنا تمام راه حل ها منطبق بر جهل یکی افتاده بر زانو و هاج و واج می پرسد کدامین راه؟ کدامین کوچه در آخر مرا خواهد برد تا فردا؟» همانطور که ملاحظه میفرمایید بیانی نثری، شعاری و دلالتگر صرفاً بهصورت پلکانی نوشته شده است.
شعر هنر انتقال نوعی از عاطفه و نشان دادن آن چیزی است که تنها در قامت واژهها تجلی پیدا میکند. بنابراین وقتی شاعر صرفاً به سراغ بیان مفهومها میرود و دریافتش را از آنچه درک کرده به قامت واژهها نمیپوشاند، متن از انتقال تجربهی شخصی و بکر هنرمند بازخواهد ماند.
متن پیش رو پر از واژهها و ترکیبهایی مفهومی مثل «احوال بیمعنا»، «جهل»، «شبی تاریک و پردرد» و.. است و در این میان اگر بخواهیم تنها به واژهی «جهل» بپردازیم بایستی عنوان کنیم که بسیاری از مردم، غیر همفکران خود را جاهل میدانند. بنابراین صرفاً با استخدام چنین واژهای بدون ترسیم جغرافیای معنایی مشخصی برای آن به کلیگویی دچار خواهیم شد.
نکتهی دیگری که بایستی به آن اشاره کرد رعایت الزامهای قالب شعری است که آن را برای سرودن انتخاب شده است. بنابراین چنان چه قالب نیمایی را برای سرودن برگزیدهاید ملزم به رعایت وزن عروضی طبق مختصات وزن قالب نیمایی خواهید بود. سطر «کدامین کوچه در آخر مرا خواهد برد تا فردا؟» به ایراد وزنی دچار است.
بهجاست که هر سراینده هنگام استخدام یک واژه از خود بپرسد چه درکی از واژهای که آن را در سرودهاش گزینش کرده، دارد و چقدر آن واژه را زیسته است. پرسش این است که سراینده تا چه حد از زاویه دید خود، مفاهیم را به اجرا درآورده است؟
شعر فشردهترین، موجزترین و تأویلپذیرترین نوع بیان است و متن مکتوب هنری و بهخصوص شعر، فرصت غوطه خوردن و مکاشفه بین لایهی رویی و لایههای زیرین اثر را برای خوانندهی متن فراهم میکند و این یعنی فرصت مواجهه با تصویرها و ابهامهای شعری و نگریستن از دریچهی متن به پدیدهها و جهان شعر. نظریههای متفاوتی در باب نوع مواجههی مخاطب با اثر هنری وجود دارد اما آنچه نمیتوان تردیدی در آن داشت تأثیر چگونگی تجلی خیال هنرمند در متن است و این چگونگی چینش و ارتباط اجزای متن است که فرمی را پیش روی خوانندهی اثر قرار میدهد تا خواننده از منظر آن فرم با دنیای متن همراه شود. یکی از مهارتهایی که با کارورزی به دست خواهد آمد تکنیک است. ورای معنی، مقصود و عاطفهی شاعر، شعر دارای تصویر، موسیقی، ویژگیهای زبانی و شکل است. شکل به معنی عام آن شامل همهی تناسبها، هماهنگیها و ارتباطهای پنهانی اجزای یک کل نسبت به یکدیگر است. یکی از مواردی که در ارتباط با متن پیش رو بایستی به آن اشاره کرد ضعفهای فرمی است. شعر یک تجربه است و بایستی تمام اجزای آن به شکلی هماهنگ در خدمت به تصویر کشیدن و نشان دادن آن تجربه باشد. هنر، حاصل ترجمان نوع نگاه و زیستجهان هنرمند به مدیوم هنری است. بنابراین در اثر هنری نگاه هنرمند به هستی به تصویر کشیده میشود.