عنوان مجموعه اشعار : شراب زندگی من شعر
شاعر : سید رضا محمود هاشمی
عنوان شعر اول : بشرنمی گویم که تنها باش اما
بشر را میشناسی وقت تنها
کدامین دشمنت هستند یا دوست
کدامین میزند صد نیش بر پوست
عنوان شعر دوم : حرف مندست من
دست من معدن
مهربانی است و عشق
عنوان شعر سوم : بهار تکاکنون بهار است بخوان یک ترانه
اکنون هزار شعر بخوان عاشقانه
دوست گرانقدر پایگاه نقد، آقای سید رضا محمود هاشمی، سلام بر شما. سرودههای ارسالی شما را خواندم. نوشته اید که کمتر از یک سال سابقه شاعری دارید. با توجه به سن و سال شما و سابقهی کوتاه شاعریتان، میتوان امیدوار بود که اگر استعداد خود را جدی بگیرید و آن را با تمرین و مطالعه ی هدفمند همراه کنید، در آینده شعرهای بسیار زیباتری از شما خواهیم خواند.
نمی دانم چه مطالعاتی داشته اید و چقدر با مباحث شعری آشنایی دارید. اما فکر میکنم بد نیست کمی در مورد شعر، تعریف آن و عناصر تشکیل دهندهاش گفتگو کنیم.
نمی گویم که تنها باش اما
بشر را میشناسی وقت تنها
کدامین دشمنت هستند یا دوست
کدامین میزند صد نیش بر پوست
از روزگاران گذشته تا کنون، تعریف های زیادی از شعر شده است. در روزگار ما، استاد فرهیخته و دانشمند، محمد رضا شفیعی کدکنی، کاملترین و دقیقترین تعریف را از شعر ارائه داده است:
«شعر گرهخوردگی عاطفه و خیال است که در زبانی آهنگین شکل گرفته باشد.»
در این تعریف به پنج عنصر سازندهی شعر اشاره شده است: «عاطفه، خیال، زبان، آهنگ و شکل (فرم) » اگر بر مبنای این تعریف به نوشته های شما بنگریم خواهیم دید که با شعر فاصله دارند. شعر اول و دوم شما، در واقع نثر هستند. چون عنصر عاطفه، خیال را دارا نیستند. داشتن وزن و قافیه هم دلیلی بر شعر دانستن یک متن نمی شود. نوشتهای که صرفا دارای وزن و قافیه باشد، «نظم» است.
نکتهی بسیار مهم دیگر زبان شعر است. وقتی میگوییم زبان، در اینجا منظور ما مجموعه کلمات و ساختار خاص آنهاست که برای انتقال یک حس یا یک مفهوم از آن استفاده می شود. زبان و مجموعهی کلمات و جملات، ابزار کار شاعرند. همانطور که یک نقاش با استفاده از رنگ و قلم مو، تصویری زیبا خلق میکند، شاعر هم میتواند با استفادهی صحیح و خلاقانه از واژهها، اثری جدید تولید کند. بنابراین بخش زبان را باید جدی گرفت. در شعرهای ارسالی شما بحث زبان خیلی جدی گرفته نشده است و ضعف ها و اشکالاتی در آن به چشم میخورد که انشالله در آینده با خواندن زیاد و کسب تجربه در مورد شعر، برطرف خواهد شد.
شعر دوم شما در واقع اصلا شعر نیست. صرف پلکانی نوشتن سطرها نمی تواند از آن شعری بسازد.
کل شعر این است:
دست من معدن مهربانی و عشق ست! می بینید که یک حرف ساده و گزارش خبری است. البته ناگفته نماند که در عبارت معدنی از عشق و مهریانی، مهربانی به معدنی تشبیه شده است. اما این تشبیه آنقدر استفاده شده که کلیشهای است و تأثیری بر ذهن مخاطب نمی گذارد.
شعر سوم شما هم که یک تک بیت است، نظم است تا شعر. یعنی تنها از عنصر وزن و قافیه برخوردار است و تصویر شاعرانه ای در آن نیست:
اکنون بهار است بخوان یک ترانه
اکنون هزار شعر بخوان عاشقانه
دو نکته را به خاطر بسپارید تا دیدار بعدی:
شعر شاعران شاخص و برجسته را بسیار زیاد مطالعه کنید.
تمرین برای سرودن شعر را به صورت مستمر و همیشگی انجام دهید.
این دو مورد به شما کمک میکند تا به شکل غیر مستقیم قرار دادید عناصر شعر را بیاموزید. خوشبختانه شما جوان و پر انرژی هستید و میتوان به آینده شعریتان امیدوار بود. برقرار و پایدار باشید.