عنوان مجموعه اشعار : طعم گس باران
شاعر : فاطمه حقیقی
عنوان شعر اول : .در امتداد شبی ایستاده ام
که انعکاس چشم هایت
بر بیکران دریا می ریخت
و لبخندت
زیبایی را
جان تازه می بخشید ...
به یکباره
سیاهی مطلق
جهان را بلعید ...
تو در اعماق یک رویا
محو شدی
و دریا
از چشم های من ، سردر آورد ...
عنوان شعر دوم : 2شب
در تسخیر خیال توست
بیهوده می کوشم فراموشت کنم
این من نیستم که بیدارم
تو هستی
که آرام آرام
جان خواب هایم را به لب می رسانی
وآتش دلتنگی را
بر لبهای گره خورده به سکوت
روشن می کنی ....
شب می ماند و تو
و دلتنگی،
که با هیچ سیگاری دود نمی شود ....
عنوان شعر سوم : ..
شعر ساخت حقیقتی جدید از واقعیتی موجود است، فرایندي است که ذهنیت را عینی میکند؛ بنابراین تکرار معانی مشخص و عموماً ثابتی که همواره وجود داشته است شعر را از صناعت شعری دور و به دیگر انواع بیان نزدیک میکند. شاعر از واقعیت بیرونی نمیگریزد اما آن را بهگونهای بیان میکند که در عالم واقع قابل تحقق نیست و شاید یکی از ضرورتهای وجود مدیوم شعر انتقال نوعی از عاطفه است که نه در انواع دیگر بیان قابلانتقال است و نه در دیگر مدیومهای هنری.
متن اول با بیانی شعری آغاز میشود «در امتداد شبی ایستاده ام/ که انعکاس چشم هایت/ بر بیکران دریا می ریخت» هرچند که برای عدم تطابق زمانی فعلهای «ایستادهام» و «میریخت» ضرورتی درونمتنی وجود ندارد؛ اما در ادامه «و لبخندت/ زیبایی را/ جان تازه می بخشید.» راوی با استخدام واژهای مفهومی مثل «زیبایی» بدون اینکه جغرافیای معنایی مشخصی برای این واژه در متن ترسیم شود، متن را به سمت ذهنیگرایی سوق میدهد. در ادامه «به یکباره/ سیاهی مطلق/جهان را بلعید.../ تو در اعماق یک رویا/ محو شدی» سروده بیشتر به شرح اتفاقها میپردازد و انتظاری که پیشازاین برای رویارویی با یک شگفتی، به وجود آمده است؛ برآورده نمیشود. سرودهی دوم در بیشتر بخشها از نوع بیان و صناعت شعری فاصله میگیرد و به دلنوشتهنویسی شبیه میشود.