عنوان مجموعه اشعار : عشق سبز
شاعر : امیر کیوان شعبانی
عنوان شعر اول : عشق سبزتپه های پُر درخت
یادْآور تن تو اَست :
کوهپایه های سبز ناردان
عنوان شعر دوم : رفتن...سالها گذشت و کَس ندید
پیرْ نی زنِ کنارِ جاده
چه غریبانه رفت از این دیار...
عنوان شعر سوم : پاییز من...من ولی هنوز
پشت پنجره ،
پشت برگهای زرد ،
منتظر ...
بارها و بارها درباره شعر کوتاه صحبت کردهایم و چیستی و چرایی را به گفتگو نشستهایم.شعری که عصاره است و اضافه آن تبخیر شده است. شعری که بخاطر رهایی از وزن، اضافههاش تراش خورده و ریخته است.که واژه در این شعر بسیار نقش کلیدیئی را ایفا میکند. چرا که محدودهی کوچکی را در اختیار دارد و بایست واژگان را به دقت و چندمنظوره و چندکاربردی در این فضای محدود بچینیم تا ارتباط کلامی و تصویری آن چندوجهی باشد.(البته این نکات در انواع شعر مهم است و باید اجرا شود. اما در شعر بلند شاعر میتواند برای ایجاد آهنگ درون و آهنگ برون هرچیزی را حذف نکند و مهربانتر با واژگان برخورد کند. اما در شعر کوتاه به دلیل کمبود فضا مدبرانهتر و بیشتر باید این اتفاق بیفتد.)
در سه اثر ارسالی آقای امیرکیوان شعبانی تنها نکتهای که به چشم میخورد کوتاهی اثر است. و متاسفانه این کوتاهی فقط ظاهریست از کوتاهی.
انگار که قطعهای از یک اثر بلند و پیرایههای آن را کندهایم و به تنهایی ارایه میدهیم.
در نقدهای دیگر برای دوستانی که شعر کوتاه ارسال کردهاند درباره شعرکوتاه و هایکو صحبتهای فراوان انجام شده و به چیستی و چگونگی هایکو،طرح، شعرکوتاه و .... اشاره کردهام.
یکی از قالبهای مطرح و مهم در ادبیات امروز قالب "طرح" میباشد. قالبی که در آن میشود با کمترین ِ واژگان ممکن، ژرفترین پیام را به مخاطب انتقال داد.
که این مهم با استفاده از یک یا چند صنعت بیانی اتفاق میافتد.در ایران به نوعی این قالب ادامهی آزاد دوبیتی و رباعی میتواند باشد.در شرق آسیا ژاپنیها هایکو را دارند.شعرهای سه خطی(۱۷ هجایی) که تصویری را بیان میکنند که برداشت آزاد از آن ازآن خواننده است.اما طرح تصویری چندلایه دارد که یکی از آنها تصویر اصلیست.
اثر اول شباهت زیادی به هایکو دارد.اما تصویریست تک بعدی.و من مخاطب نهایت هنر برداشتم از این نوشته این میشود که شاید تپههای ناردان جاییست در منطقه آذربایجان. و این قصور بخاطر نبود حس آمیزی در اثر اتفاق میافتد.
این که بک تپهی پردرخت در جایی مرا یاد کوهپایهای پردرخت در جای دیگر بیندازد اتفاق شاعرانهای نیست.و تنها یک تداعی معمولی و غیر شاعرانه است.اگر منظورمان چیز دیگری ست،بابد ابزار آن را در شعر بگذاریم تا با مهندسی درست ما مخاطب راه رسیدن به آن چیز دیگر را بیابد.
یا در اثر دوم کسی که نبوده است رفتن غریبانه ی کسی را که بوده است نمیتواند ببیند.به همین سادگی.این اتفاق روایت شگرفی نیست.اگر سالهای سال هم بگذرد باز هم کسانی که نبودهاند نمیتوانند این اتفاق را ببینند!!
اگر قرار است این رفتن غریبانه را به تصویر بکشیم،باید بگوییم و روایتش کنیم.روایت نگفتهای که در ذهن ماست را فقط ما میتوانیم ببینیم.
در اثر سوم هم همین موضوع را داریم.منتهی اینبار نویسنده جای قشنگتری(و البته تکراریتری) از شعر را کنده و بعنوان شعر کوتاه ارسال کرده است:
...من ولی هنوز
پشت پنجره ،
پشت برگهای زرد ،
منتظر ...
این قسمت وزن کاملی دارد.انگار که دو مصرع از یک غزل یا مثنوی یا قسمتی از شعری نیمایی باشد. زیباست ولی صرفا یک عکس است.عکسی که در بسیاری از اشعار پاییزی میتواند به چشم بیاید.پیشنهاد می کنم که نویسنده به بررسی بیشتر شعر هایکو و طرح و حجم و...بپردازد.با یک جستجوی ساده کتابهای خوبی درباره شعر کوتاه جهان و هایکو در دسترس شما قرار میگیرد.که میتواند ذهنیت شما را برای کوتاهنویسی عوض کند و شما را مسلح به کوتاهنویسی کند.
با آرزوی موفقیت برای شما.