عنوان مجموعه اشعار : عاشقانه ها
شاعر : فاطمه اکبرنژاد کوشالی
عنوان شعر اول : نگاه مهربان تو
در نگاه مهربان تو خدا را یافتم
حج نرفتم من ولی سعی و صفا را یافتم
من شهید وادی عشقم، در این صحرای داغ
خیمه ام آتش گرفت و کربلا را یافتم
قلب تو مانند چشمان تو جادو می کند
در دلت دشتی پر از آلاله ها را یافتم
حال من بسته به حال توست،جان من بخند
اخم کردی و چه راحت غصه ها را یافتم
عشق کم کم در دلم چون آینه تکثیر شد
عاقبت عاشق شدم وقتی شما را یافتم
عنوان شعر دوم : طبیب
چندی است که در جهان مرا همدم نیست
در نزد طبیب بهر من مرهم نیست
چندی است در این خلوت دنیای شلوغ
مفلوک شدم و غصه هایم کم نیست
از دست شفابخش تو من فهمیدم
هر کس که تویی طبیبش او را غم نیست
پس حال مرا کمی عوض کن ای دوست
حال دل من بی تو به جز ماتم نیست
یک روز بیا برای من نسخه بپیچ
جز عشق دوای دل پردردم نیست
عنوان شعر سوم : دوستت دارم...
دوستت دارم تویی از من به من نزدیک تر
دوست میدارم که در عشقت کنی زندانی ام
من نفس می گیرم از آرامش چشمان تو
می کنی آخر تو با چشمان خود شیطانی ام
در نگاه پر فریبت گاه من گم می شوم
تا بخندی گهگداری هم به این حیرانی ام
کاش خاکستر شوم در آتش عشقت کنون
تا دل عالم بسوزد از غم پنهانی ام
با سه شعر از خانم اکبرنژاد برای نقد روبروییم. دو غزل و یک قطعهی کوتاه. آنچه که پیداست ایشان کلیت فرم را میشناسند و با وجود ۴سال سابقه شاعری و جوانی ایشان، به جز یک مورد در مصرع:
حال من بسته به حال توست،جان من بخند
مشکل وزن و قافیه ندارند.
در این مصرع بخش دوم "بسته" هجای کوتاه است که باید هجای بلند باشد.اما چند نکتهی مهم در سه شعر ارسالی به چشم میخورد که باهم به آنها میپردازیم.
۱.مشکل زبانی.
زبان ایشان زبان امروز شعر نیست و از زبان معیار فاصلهها دارد. و قطعا دوستان قبلا در اینباره توضیحات فراوانی دادهاند.
استفاده از زبان امروز اصل مهمی برای شاعر معاصر است.چون شما ابتدا باید بتوانید با زبان مشترک مخاطب خود سخن بگویید تا بتوانید پیام خود را انتقال بدهید.
در شعر اول مصرع:
یک روز بیا برای من نسخه بپیچ
مصرعیست که زبان و دستور روانتری دارد و با کل غزل که از کهنگی رنج میبرد متفاوت است.کلمات قدیمی و ردیف شعر یکی از دلایل این کهنگی زبان است.
چرا پیامبران(چه ادیان ابراهیمی،چه غیر ابراهیمی) به زبان مردم خویش سخن میگفتند؟ پاسخ آن سادهست.چون انتقال پیام تنها به زبان مردم خود آنها صورت میگیرد.برای همین است که ادیان مختلف در برخورد با فرهنگهای دیگر دچار اشکال و دگرگونی میشوند.حال به تعریف شعر از زبان مهدی اخوان ثالث توجه کنید:" حاصل بیتابیهای انسان،در پرتو شعور نبوت" یا نظامی که شاعران را پسِ پیغامبران میداند.چرا که رسالت شاعری پیغامبریست.اندیشهی شما در پس زبان پخته و منتقل میشود.
۲.بعد از بحث زبان،در زیرمجموعهی آن میرسیم به ترکیبات درست دستوری و معنایی.
"حال دل من بی تو به جز ماتم نیست"
در این مصرع ماتم صفت نادرستی ست برای حال دل.ماتم حال نیست.کار است.
باید به این جزییات دقت کرد.
۳.نکته مهم بعدی عدم دقت در ارتباط تصویری مصاریع است.در همه اشعار بالا این ارتباط ضعیف و گاه بیارتباطی بین مصرعها به چشم میخورد.و همین عدم ثبت دقیق تصاویر باعث گنگی و گذرا بودن شعر میشود.حرفهایی که نکته تازه و مهمی در آنها به چشم نمیخورد.و رغبت خواننده را به خوانش دوبارهی شعر برنمیانگیزد.
به قطعهی آخر نگاه کنید:
دوستت دارم تویی از من به من نزدیک تر
دوست میدارم که در عشقت کنی زندانی ام
من نفس می گیرم از آرامش چشمان تو
می کنی آخر تو با چشمان خود شیطانی ام
در نگاه پر فریبت گاه من گم می شوم
تا بخندی گهگداری هم به این حیرانی ام
کاش خاکستر شوم در آتش عشقت کنون
تا دل عالم بسوزد از غم پنهانی ام
مصرعها هر کدام سازی جداگانه میزنند و اصلا پاسخی به چرایی مصرع پیشین و پسین خود ندارد. گم شدن در نگاه پرفریب معشوق چرا باعث خنده میشود؟ جسمانی که آرامش دارد و نفس میدهد،چگونه باعث شیطانی شدن میشود؟
اینها و نمونه سوالهایی از این دست،چیزهاییست که باید شاعر هنگام سرایش از خود بپرسد و ببیند که آیا پاسخ آنها در شعر داده شده است یا نه؟
درست است که خانم اکبرنژاد بااینکه بسیار جوانند اما با تجربه و سالهایی که ذکر کردهاند به ادبیات مشغولند،باید دقت و توجه خود را افزایش داده و کمی جدیتر به اشعار خود نگاه کنند.با مطالعه شعر امروز و نقدها و تفسیرهای اشعار ایشان نکات آموزندهای به دست میآورند و میتوانند شعر خود را به مرز پختگی برسانند. مطالعه کتابهای "موسیقی شعر" و "صور خیال" دکتر شفیعی کدکنی میتواند کمک شایانی به دقت در جزییات و درک و دریافت ارتباط واژگانی در شعر بکند.
با آرزوی موفقیت برای ایشان منتظر آثار ارسالی بعدی ایشان هستیم.