عنوان مجموعه اشعار : تسبیح زبان
شاعر : سعید رحیمی
عنوان شعر اول : تا صبح به شور عشقاز چشم تو گر گفتم؛چون دل به تو من بستم چشمی چنین شهلا، بر عشق تو پیوستم
در طاق دو ابرویت؛ ساکن شدم از اول الحق که آن طاقی است، شب ها که که سرمستم
ای قدم توام رعنا، چون سرو همی بالا گام تو چنین محکم، جا پای تو می رفتم
لب های تو چون قند است، شیرین دهنی یارا گر بوسه دهی مارا، یک عمر چنان مستم
در پیچش گیسویت، چون باد خرامان شد حیران چنین رقصی، دیوانه بدم، هستم
با هر سخنی نازی، با هر نگهی تیری از دست و زبان تو، آتش زده بر هستم
عبدم عبیدم من،چون تو صنمم هستی رسوای زمانم من؛ یکسر ز خودم رستم
آتش زدی بر جانم، ای بود و نبود من این جسم و تن خاکی، دودی به هوا گشتم
در عشق بسوزد آن؛ پروانه صفت یکسر تا صبح به شور عشق؛ جز او نمی جستم
دیگر تو نخواه از من نامی ز خودم آرم در عشق فنا گشتن؛ چون عشق بدو بستم
عنوان شعر دوم : اگر یارم به دست آرد دل ما را اگر یارم به دست آرد دل ما را به خم های دو ابرویش دهم جان را
بریز ساقی خمارم کن خرابم کن که هوشم را نمی خواهم ببرد آنرا
دریغ و دردکزین تقدیر بیمارم شفا خواهم؛ چو موسی کوه سینا را
به غفلت من هم وقت و سر خود را ولی حق می دهد؛ فرصت من و ما را
جمال یار شیرینم؛ به زیبایی است نخواهد این کمان ابرو؛ مه و ما را
سحرگه را ؛ زمان جذب انوار است از آن انوار نورانی؛ جلا یابد دل ما را
عنوان شعر سوم : اگر یارم به دست آرد دل ما را اگر یارم به دست آرد دل ما را به خم های دو ابرویش دهم جان را
بریز ساقی خمارم کن خرابم کن که هوشم را نمی خواهم ببرد آنرا
دریغ و دردکزین تقدیر بیمارم شفا خواهم؛ چو موسی کوه سینا را
به غفلت من هم وقت و سر خود را ولی حق می دهد؛ فرصت من و ما را
جمال یار شیرینم؛ به زیبایی است نخواهد این کمان ابرو؛ مه و ما را
سحرگه را ؛ زمان جذب انوار است از آن انوار نورانی؛ جلا یابد دل ما را
با توجه به اینکه اثر ارسالی دوم و سوم تکراری است، ما با دو اثر از جناب رحیمی روبهرو هستیم. چون سابقۀ شاعری ایشان کمتر از یک سال است، به آثار قبلی ایشان هم نگاهی انداختم تا از روند نوشتههایشان مطلع شوم و بتوانم نظرات بهتری بدهم. در این مدت که آثار ایشان را در پایگاه نقد شعر میخوانیم، با مشکلات مختلفی در آثارشان مواجه شدهایم که انتظار داریم بعد از مدتی آنها را رفع کنند و بهبود آثار را شاهد باشیم. یکی از زمینههایی که نیاز به بهبود دارد و اتفاقاً از عناصر پایهای شعر کلاسیک است، وزن و عروض است.
جناب آقای رحیمی! نوشتۀ اول شما که کلاً ده بیت است، در شش بیت مشکل وزنی دارد. مشکلات وزنی در اثر دوم هم خیلی زیاد است. وزن شعر که ایراد داشته باشد، مخاطب نمیتواند آن را روان بخواند و از آن لذت ببرد. انتظار میرود هم دربارۀ وزن و عروض بیشتر مطالعه کنید، هم نتایج مطالعاتتان را در آثار اعمال کنید. با دقت بیشتر در نوشتن و ویرایش نهایی، مشکلات وزنی به کمترین حالت خود خواهد رسید. وزن نوشتۀ اول شما «مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن» است که یک وزن دوری است. در بیت اول «چشمی چنین شهلا» یک هجا کم دارد و مثلاً اگر «چشمی که چنین شهلا» بود، وزن درست میشد. در بیت دوم باز همین مشکل وجود دارد و «الحق که آن طاقیست» یک هجا کم دارد. نمیدانم که به تقطیع وزن شعر تسلط دارید یا خیر؛ اگر خیر که حتماً در این زمینه بیشتر مطالعه کنید و اگر از آن آگاهی دارید، ابیات خود را تقطیع کنید تا مشکلات آنها را پیدا کنید و برای رفع آنها بکوشید. تکتک ابیات هر دو اثر را به همین شکل بررسی کنید تا متوجه ایرادات وزنی آثارتان بشوید.
همزمان با وزن، دربارۀ قافیه هم بیشتر مطالعه و دقت کنید. مثلاً در اثر اول قافیههای «میرفتم» و «گشتم» از بیخ مشکل دارند! قافیههای اثر دوم اوضاع بدتری دارند! «ما» و «جان» و «سینا» با هم قافیه نیستند. مشکلات اساسی قافیه که برطرف شوند، تازه میرسیم به جزئیات قافیه و اینکه کدام قافیه قوی و کدام ضعیف است. دربارۀ وزن و قافیه حسابی مطالعه کنید. اگر طی یک ماه یک اثر قویتر بنویسید، خیلی بهتر از آن است که هفتهای یک اثر ضعیف و پراشکال بنویسید. پس لطفاً سختگیرتر باشید و سرعت تغییرات و بهبودها را بالا ببرید.
ببینیم اگر وزن را از بیت اول شما بگیریم و آن را مثل نثر بنویسیم، چه اتفاقی میافتد:
اگر از چشم تو گفتم و به تو دل بستم، چشمی چنین شهلا، بر عشق تو پیوستم!
نیمۀ دوم این متن معنی ندارد! «چشم بر عشق پیوستن» یعنی چه؟! متأسفانه مخاطب چیزی از این جملات نمیفهمد و متوجه منظور شما نخواهد شد و زحمات شما حیف میشود. یکی از اصلیترین دلایل این مشکل، زبان نوشتههای شماست. شعر هرچه روانتر باشد بهتر است، نه هرچه پیچیدهتر باشد! باید یادمان باشد که استفاده از کلمات کهن شعر را وزین نمیکند! هر واژه و هر زبانی خوب و ارزشمند و دوستداشتنی است، به شرط آنکه درست و سر جای خودش استفاده شود. سادهنویسی بخش زیادی از مشکل شما را رفع میکند. کلمات ساده را انتخاب کنید و جملهبندیهای راحتتری داشته باشید. تا جایی که مجبور نشدید و وزن شعر به شما اجازه میدهد، عناصر جمله را جابهجا نکنید. مثلاً در همین بیت اول به جای «چون دل به تو من بستم» اگر «چون من به تو دل بستم» نوشته شده بود، بههمریختگی اجزای جمله کمتر بود و دو قسمتِ فعل «دل بستن» کنار هم جای میگرفت و روانتر خوانده میشد.
با توجه به مجالی که اینجا داریم، سعی کردم صحبتهایی کلی و جامع دربارۀ آثارتان داشته باشم و در بعضی از ابیات به جزئیات اشاره کنم. خودتان جزئیاتی را که گفتم دربارۀ باقی ابیات هم در نظر بگیرید و سعی کنید آنها را روانتر و بهتر بنویسید. میتوانید اولین مخاطب و اولین منتقد آثار خودتان باشید. پس بیشتر به خودتان سخت بگیرید.
با مطالعه و ریزبینی حتماً موفق خواهید شد.