عنوان مجموعه اشعار : طوسی بی پرنده
شاعر : مرجان بیگی فر
عنوان شعر اول : طوسی بی پرندهزنی روبه رویت نشسته،زنی بی تفاوت
که آدم نه چون پارهی آهنی بی تفاوت
تنش رخت بی آسمان، طوسی بی پرنده
برای تو پوشیده پیراهنی بی تفاوت
نه عطری نه آرایشی تلخ و سنگین و ساکت
به پا کرده آشوب با دامنی بی تفاوت
چه غم ها که شد برف و بارید بر گیسوانش
فرو ریخت از سرفهاش بهمنی بی تفاوت
از آن گرمسیری که در دشت پیراهنش داشت
چه مانده ست جز کوهی از یخ،تنی بی تفاوت
چنان شعله سرکشی بود،عجب آتشی بود...
که خاموش شد در دل خرمنی بی تفاوت
عنوان شعر دوم : --
عنوان شعر سوم : --
سلام دوست گرامی. شما سالهاست که مینویسید؛ این را هم خودتان گفتهاید، هم شعرتان میگوید. البته چون اولین دفعهای است که شعری برای نقد میفرستید، ورود شما را به پایگاه نقد شعر گرامی میدارم و به شما خوشآمد میگویم. در فضایی علمی و انتقادی همۀ ما از کنار هم بودن چیزهای جدیدی یاد میگیریم. امیدوارم برای شما هم همینطور باشد و این فضا موجب ارتقاء کیفیت اشعارتان شود. بهویژه بعد از چند نوبت که با اشعار شما بیشتر آشنا شدیم و توانستیم هدفمندتر حرکت کنیم. اثری که این بار فرستادهاید در بحر متقارب نوشته شده است؛ البته با پنج «فعولن». نمیدانم به وزنهای کمتر استفادهشده علاقۀ خاصی دارید و در این وزنها زیاد مینویسید یا گاهی به سراغ این وزنها میروید و طبعآزمایی میکنید. در هر حال، استفاده از وزنهای کمبسامد هم خوب است هم بد؛ یعنی هم نکتۀ مثبت دارد، هم نکتۀ منفی. منِ شاعر معمولاً میتوانم حرفهایم را در وزنهای پرکاربرد شعر فارسی بگنجانم اما شمای شاعر شاید به وزنهای دیگری برای شعر گفتن نیاز داشته باشید. البته که نوشتن در وزنهای پربسامدتر برای شاعر آسانتر است. به جز آسانتر بودن کار شاعر، وزنهای پراستفاده برای مخاطب هم گزینۀ بهتری است. اگر مخاطبِ خاصِ شعر، سرودۀ شما را بخواند ارتباط راحتتری برقرار میکند اما مخاطب عام شعر شاید کمی غریبی کند و موقع خواندن نتواند وزن آن را بهخوبی اجرا کند. گوش مخاطب عام به وزنهای پراستفاده عادت کرده و خواندن شعر در آن وزنها برایش سادهتر و احتمالاً دلچسبتر است. با همۀ این توضیحات، این شاعر است که تصمیم میگیرد در چه وزنی بنویسد.
نکتهای که دربارۀ وزن بیت آخر میخواهم بگویم، باز هم بهنوعی به مخاطب مربوط است. حتماً میدانید که در اختیارات شاعری میتوانیم همزۀ ابتدای واژه را حذف کنیم و آن را با واژۀ قبلی بخوانیم؛ اما در مصرع «چنان شعله سرکشی بود، عجب آتشی بود» این اتفاق برای «عین» افتاده است. اگر مصرع به شکل «چنان شعله سرکشی بود اگر آتشی بود» نوشته میشد مشکلی نبود اما حالا برای درست بودن وزن باید آن را به شکل «چنان شعله سرکشی بودَجب آتشی بود» بخوانیم که عین حذف میشود؛ اتفاقی که در اشعار قدیمی رخ نمیداد و خیلی از بزرگان و استادان آن را نمیپسندند. بعضیها هم هستند که میگویند میشود با «عین» هم مثل «همزه» رفتار کرد. از اختلاف این دو نظر و صاحبان این نظرات که بگذریم، باز هم به مخاطب میرسیم. با توجه به اینکه قرنها شاعران در اشعارشان «عین» را به این شکل حذف نمیکردند، این کار به گوش مخاطب عام خوش نمیآید و حتی ممکن است موقع خواندن به مشکل بخورد. با این وجود، باز هم انتخاب نهایی با شماست.
حالا ببینیم شاعر در این شعر چه میگوید. مصرع اول که کاملاً واضح است و شاعر خیلی ساده به مخاطب خط میدهد که موضوع چیست. ردیف شعر هم به این خطدادن کمک میکند. مصرع دوم هم همین فضا را ادامه میدهد و از مضمون آن حمایت میکند. بیت دوم نکتهای دارد که باز هم به مخاطب مربوط است. در نگاه اول ممکن است شعر دچار بدخوانی شود و مخاطب فکر کند شاعر میگوید که «تنش مثل رخت بی آسمان است» اما «واژۀ پوشیده» در مصرع بعدی نشان میدهد که منظور مصرع اول «رخت بی آسمان تنش کرده» است. حالا سوال مخاطب این است که «رخت بی آسمان» چه نوع رختی است؟ «طوسی بیپرنده» چی؟ شاید با خودش بپرسد «یعنی رخت با آسمان هم داریم؟»
قطعاً شمای شاعر میدانید که چه چیزی گفتهاید اما تصاویر ذهنی در شعر باید طوری ارائه شوند که مخاطب هم آن را درک کند و به تصویر عینی برساند. من هم با کمی فکر کردن میتوانم منظور شما را بفهمم اما پیام اولیۀ بیت باید دردسترستر باشد تا مخاطب دست خالی برنگردد. تعبیرِ مصرع دوم از بیت دوم را دوست داشتم. از بیت سوم به بعد، توجه ویژۀ شما به واژهها و برقراری ارتباط قوی بین آنها میتواند نظر مخاطب را جلب کند. این بیتها از نظر انتقال تصاویر به مخاطب هم بهتر عمل کردهاند. بیتهای خوب این اثر و ارتباط مناسبی که بین بیتها برقرار بود، باعث شد منتظر پایانبندی قدرتمندتری باشم. به نظر من، روایت خوبی که در شعر جریان داشت، میتوانست به نتیجۀ محکمتری برسد؛ نتیجهای که مخاطب را تکان بدهد.
این یادداشت مخاطبمحور شد و این اهمیت مخاطب را میرساند. درست است که من و شمای شاعر نباید همیشه به سلیقۀ مخاطب بنویسیم چون این کار گاهی باعث پایین آمدن کیفیت آثارمان میشود اما همیشه باید به مخاطب فکر کنیم و خودمان را جای او بگذاریم تا ببینیم چه درک و دریافتی از نوشتۀ ما دارد. مخاطب مهم است؛ آنقدر که این یادداشت هم عملاً مخاطبمحور شد! اگر شاعر بتواند خودش را جای مخاطب بگذارد، اولین مخاطبِ شعرش باشد و از نگاه او اثرش را بررسی کند، نتیجه خیلی بهتر خواهد شد.
از خواندن شعرتان لذت بردم. امیدوارم که بیشتر با پایگاه در ارتباط باشید و اشعار بیشتری از شما بخوانیم. برایتان آرزوی موفقیت میکنم.