عنوان مجموعه اشعار : به من بگویید!
شاعر : دانیال فریادی
عنوان شعر اول : به من بگویید!چراغ خانه ها خاموش است
چراغ خانه ها خاموش است
به من بگویید
آفتاب از چه سوی
خواهد تابید!
به من بگویید
بیدق های نیمه افراشته
نشانه ی چیست!
به من بگویید
کلام بی صدا چه معنا دارد!
من هر شب
نقاشی هایم را
در تابلویی می بینم
که موریانه ها
قاب ش را جویده اند!
من کفش های عیدم را
روی چمن هایی پا کرده ام
که دختری با توپ فوتبال
سلفی می گیرد
من کشوی میزم
پر از نامه هایست
که به آیندگان نوشته ام
من دو چرخه ی کهنه ام را
هر صبح زود
از هوای بالا شهر باد می کنم
چراغ خانه ها خاموش است
چراغ خانه ها خاموش است
با تشکر
دانیال فریادی
عنوان شعر دوم : .........
عنوان شعر سوم : ........
امروز با نقد و بررسی یک اثر ارسالی از جانب شاعر عزیز و دوست نادیدهام جناب آقای دانیال فریادی درخدمتم و در ادامه سعی میکنم نکاتی را بیان کنم که امیدوارم سبب ارتقای سطح شعری این دوست عزیزمان بشود.انشاالله
بهره گرفتن و از روی دست کسی الگو برداشتن و دیگری را نمونه قرار دادن چند حالت دارد.گاه ما از روی دست یک نفر مینویسیم و کپی میکنیم.گاه از کسی الهام میگیریم.گاه تقلید میکنیم بدون آگاهی.گاه تقلید میکنیم با آگاهی.گاه در مرحلهی گذار هستیم.در همهی موارد اگر ما آگاه باشیم و بخواهیم از نفر قبلی اثری بهتر خلق کنیم و یا قرار باشد از او عبور کنیم اتفاق خوب خواهد بود وگرنه اتفاقی که رخ داده اتفاقی ست بیهوده و بدون ارزش هنری و ادبی.
وقتی مخاطب پیشتر با یک اثر آشنا شده و آن اثر دارای قدرت ادبی و هنری خوبی ست دیگر چه نیاز بیاید با یک اثر دست چندم از اثر اول مواجهه کند؟
فریادی عزیزمان تاثیر زیادی از فروغ فرخزاد میگیرد.انگار باید به او بگوییم دیگر فروغ فرخزاد نخوان که دیگر از روی دست او مشق نکنی.
دوست عزیز و بزرگوارم! کپی نویسی نیازمند دانستن قواعد است.
وقتی شما مینویسید چراغ خانهها خاموش است، در اصل از روی چراغهای رابطه تاریک است فروغ برداشت میکنی دوست من.دقت کن به اینکه فروغ فرخزاد برای رابطه، چراغ آورده است.بعد برای چراغ روشنی و خاموشی نیاورده بلکه تاریکی و روشنی را نشانه رفته.یعنی در یک خط چندین نوآوری دارد.چراغ خانهها خاموش است همانقدر ارزش ادبی ندارد که بگوییم در خانه باز یا بسته است.بله این جمله به نظر شما یک اتفاق مبارک بوده که با آن متن شما شروع شده و با آن تمام شده درحالیکه از نظر ادبی و هنری فقط یک گزارهی ساده برای گزارش دادن است.گویی میخواهید گزارش بدهید که خانهها چراغهایشان را خاموش کردهاند.اینجاست که یک شاعر باید هنر خود را نشان بدهد.به این پیشنهادات کمی تفکر و بسیار دقت کن:
-هیچ کسی در هیچ کجا روشن نیست
-ذهنها خاموش است
-خاطرهها خاموش است
-خانهها خاموش است
_کدام دست همهی زندگی را خاموش کرده است
-چراغها اعدام شدهاند
-من به سوگ چراغ خانهها نشستهام
...
به راحتی میتوانم تعداد زیادی از این مثالها بیاورم که هر کدام بهتر از چیزی ست که فریادی عزیز نوشته.البته اینجا قصد کبادهکشی ندارم اما حرف بر نوع استفاده از واژه ست.حرف این است که حالا که از روی دست فروغ فرخزاد کپی شده، حداقل کپی بد صورت نگیرد.به این شعر فروغ فرخزاد دقت کنیم:
(دلم گرفته است
دلم گرفته است
به ایوان میروم و انگشتانم را
بر پوست کشیده شب میکشم
چراغهای رابطه تاریکند
چراغهای رابطه تاریکند
کسی مرا به آفتاب
معرفی نخواهد کرد
کسی مرا به میهمانی گنجشکها نخواهد برد
پرواز را به خاطر بسپار
پرنده مردنی است.)
خب ما در اینجا با یک اثر خوب و شگرف از فروغ روبرو هستیم.اما فریادی چه کرده؟مانند فروغ سطر اول را دوبار تکرار کرده اما دوبار تکرار فروغ چه معنی دارد و دوبار تکرار فریادی چه معنی؟فروغ دوبار میگوید دلم گرفته است.دم دستیترین حالت این است که او تاکید کرده باشد اما ماجرا بیش از تاکید است.او از واژهی دل استفاده میکند.یعنی با تکرار دارد ضربان قلب را نیز میگوید و از طرفی دارد این را بیان میکند که وقتی دوبار دل را میآورد یعنی یکی دل خودش و دو دیگر دل دیگری.از طرفی دوبار دل یعنی دلدل کردن و از طرفی وقتی این دو سطر را سریع بخوانیم، زیر لب آوای لرزش هم احساس میشود.همهی اینها در یک خط فروغ حاضر است اما در خط فریادی چه؟این یعنی عدم دقت در خوانش یک شعر خوب!!!وقتی ما از شاعری کپی میکنیم، حداقل کار این است که به خوانشی درست از شعر او رسیده باشیم.
یا سطر آفتاب که فاجعه را بدتر میکند.میپرسد به من بگویید آفتاب از کدام طرف میتابد؟این بدترین سوالی ست که میشد پرسید.فروغ میگوید کسی مرا به آفتاب معرفی نخواهد کرد.چقدر درست نوشته شده که تحلیل آن زمانبر است، فقط اینکه بسیار بیشتر از سطر اولش معنا و لایه دارد اما فریادی دنبال جهت تابش نور است...
از این دست مشکلات در این متن بسیار است.بلی باید اعتراف کرد که متن خوبی را فریادی عزیز ارائه نکرده است و باید از این مرحله که کپی کاری ست عبور کند.باید به خوانشهای مختلف از متون برسد و این امر نیازمند مطالعه بسیار است.خیلی دوست داشتم اینبار شعری از فریادی عزیز بخوانم و لذت ببرم اما نشد که بشود ولی نکتهای که بسیار اهمیت دارد و بسیار ارزش دارد این است که او مینویسد و نوشتن مهم است و مهم است که او میخواهد نقد شود و این نیز ارزشمند است و اگر اینچنین رک با او صحبت میکنم چون احساس میکنم او خوب درک میکند و قصد پیشرفت دارد.
امیدوارم به زودی آثار بیشتر و بهتری از او بخوانم و لذت ببرم.بهترینها را برایش آرزو میکنم.
و من الله توفیق