عنوان مجموعه اشعار : زمزمه ها
شاعر : اشکان اعظمی نژاد
عنوان شعر اول : زمزمهگفتی شاگردان آموزگاه ازلیم
و روزی
زنگ تفریح ما هم
به صدا درخواهد آمد
گفتم:
شاید هم
آموزگار خستهمان گفته باشد:
«درسی نیست، دردهای قبل را دوره کنید.»
عنوان شعر دوم : زمزمهدر من آشیان سرد پرندهای است
و در تو ـ گمان میکنم ـ
پرندهای در قفس سر به میلهها میکوبد…
خوب من!
عمر این پرندهها کوتاه است
تا دیر نشده
بهسوی من پرواز کن…
عنوان شعر سوم : زمزمهنگاهت
میراث دار زمزمۀ حوّاست
و من
از تبار همان آدم
حوّای من!
زمین انتظارمان را میکشد
نگاهم کن…
مفهومی تازه وجود ندارد. شاعران مفاهیم تکراری را در لباس موضوعات تازه بازآفرینی میکنند و به مضمونپردازی میپردازند.
مفهوم مرگ و زندگی و تقابل یا همراهی این دو با یکدیگر، درونمایهی شعرهایی بیشمار از ابتدای زندگی بشر تا به حال بودهاند. شعر «زمزمه» (1) بار دیگر با همین مفاهیم روبرومان میکند اما «اشکان اعظمینژاد» سعی کرده است با استفاده از مضمونی تازه، به تقابل یا همراهی مرگ و زندگی، نمایی تازه ببخشد. جهان آموزشگاهی است که ما در طول زندگی در آن مشغول آموزشیم و مرگ زنگ پایان این دوره است. ارایهی این مضمون در قالب گفتوگو، شرکت در دیالوگ را به مخاطب پیشنهاد میدهد تا پس از پایان متن به پرسش و پاسخ ادامه دهد. ریزهکاریهایی مثل دورهی درد به جای دورهی درس هم به غنای زبان در این شعر افزوده است و باعث گسترش معنا و تاویل میگردد. در این ارتباط، زنگ تفریح شاید ترسیمگر لحظات کوتاه شادمانی انسان در میان کلاسهای طولانی رنج و درد باشد.
شعر «زمزمه» (2) که مرا یاد شعر «پرندهی آبی » از «بوکوفسکی» میاندازد با آن عبارت کلیشهای و رمانتیک «خوب من» چیز تازهای برای مخاطب ندارد. چیز تازهای ندارد نه از این جهت که مفهوم تازهای ندارد بلکه از این جهت که مضمون و موضوع تازهای را برای بیان شاعرانهی این مفهوم تکراری پیشنهاد نداده است. همان مسالهای که در شعر «زمزمه»(3) هم وجود دارد و اتفاقا با یک عبارت کلیشهای و رمانتیک دیگر:(حوای من)
«اعظمینژاد» باید روی بیان تازه و آفرینش مناظر و مضامین تازه، خلاقیت بیشتری به خرج بدهد وگرنه در دام کلیشههای رایج شعری غرق خواهدشد.