عنوان مجموعه اشعار : قصه ی قصه ها
شاعر : امیر کیوان شعبانی
عنوان شعر اول : مسخسپیده دم
از خوابی بی رویا پریدم
کبوتری زخمی
-یادگار شبهای گلوله و خون-
بر جای خالی تو
نگاهم می کرد
عنوان شعر دوم : خون روی برف داغیک کلاغ
چل کلاغ
روی سیمهای برق
من ولی
بی خبر
بی خبر ز ردپای خونی ات
اندر این ظلامِ روسیاهِ شب
(با الهام از شعری سروده ی حمیدرضا شکارسری)
عنوان شعر سوم : طوفان ِِ بی طرف طوفان پنجره را می درد
و دفتر شعرم را سراسیمه می خواند
سپس آن را
در آنسوی مرزی غریب
در گوشهای زنی تیرخورده
نجوا می کند
(با الهام از شعر ((عاشقانه ای در دو اپیزود)) سروده ی واهه آرمن)
جناب آقای امیرکیوان شعبانی، سلام.
آثار ارسالی شما ذیل عنوان "مسخ" ، "خون روی برف داغ" و "طوفان بی طرف"پیش رویم است. دو اثر آخر که همان هایی است که جناب شکارسری واشکافی کرده اند.
چندین و چند مرتبه هم در مورد کیفیت زبان و همین طور از اهمیت تازه و بکر بودن محتوا و تصاویر در این گونهی ادبی آگاه شده اید.
با توجه به مجموع پیشنهادات قبلی ارایه شده در پایگاه مهمترین توصیه می تواند مطالعهی دقیق و عمیق در آثار فراوان پیش روی شما باشد، تنها نکتهی مهمی که پیش از نگاشتن های متعدد و تجربه کردن های فراوان، بر اجرای آن چه می خواهید بنویسید و ایده پردازی ها موثر خواهد بود هم، این راه است.
مهم ترین نکته در فرایند تولید اثر ادبی استفاده از طرزی بدیع و تصاویر و خیال پردازی های شخصی و بکر است و این راه با انتخاب های هوشمندانه ای صورت خواهد پذیرفت که از دل مطالعه و تفکر فراوان می گذرد تا با تربیت هرچه بهتر و بیشتر ناخودآگاه خود راهی را شروع کنیم که مختص خودمان باشد.
سپیده دم
از خوابی بی رویا پریدم
کبوتری زخمی
-یادگار شبهای گلوله و خون-
بر جای خالی تو
نگاهم می کرد
آنقدر از استعاره کبوتر / شهید در جای خالی اش استفاده شده که دیگر استعاره نیست. اظهر من الشمس شده است این بدان معناست که دیگر کارکرد ادبی خود را از دست داده است.
اجازه بدهید در ادامهی این بحث، از جناب اوجی شعری را با عنوان بهار ضمیمه کنم با وجود اینکه لاله هم از استعاره هایی محسوب می شود که کارکرد ادبی خود را به خاطر استفادهی مکرر از دست داده اما چگونگی استفادهی شاعر از لاله را در دل فضایی که ایجاد کرده به همراه موسیقی متناسب ببینید و بشنوید:
گفتم بهار کو؟
تابوتی در غروب نشانم داد
بر شانه های مردان
در شیون زنان
با لاله ای که سرخ و سراسیمه رسته بود
از لای درز آن
به امید خواندن آثاری که بتواند از زاویه دیدی منحصر به خودتان روایتی شنیدنی باشد از خوابی بی رویا.