عنوان مجموعه اشعار : خوابهای مسموم
شاعر : فاطمه حقیقی
عنوان شعر اول : 1به خوابهای بیخاطره میمانی
به صبحهای ابری
خورشیدˏ پنهان شده در تو
گلولهایست
جامانده در خشاب
از سالهای دور آرزو
تو
بازمانده جنگهای زیادی هستی
در خاطره ابری
که میگرید
آیینهای هزار تکه نشسته بر آواری
تلخی بغضی جامانده در گلوی آوازی
ته مانده بوسهای خاموش
برجاسیگاری زمان
سرد و بی ترانه
از پنجرهای رو به سکوت
خیره
به عصیان ابرها مینگری
نامت گرهگشای هیچ قفلی نیست
و گرنه من سالهاست
نشستهام روبهروی آیینه
رو به انزوای این خوابهای بیخاطره
هی صدا میزنم تو را
هی صدا میزنم تو را ...
عنوان شعر دوم : ..
عنوان شعر سوم : ..
سرکار خانم فاطمه حقیقی، سلام.
اثر ارسالی شما ذیل عنوان "خواب های مسموم" پیش رویم است. چند اثر ارسالی پیشین تان را نیز خواندم و نظرات دوستان دانشورم را نیز در موردشان مطالعه کردم.
به طور مبسوطی در مورد محور عمودی، تقطیع، ویرایش پس از نگارش نخست، اجرای ایده و ... در نقد آثار پیشین و این که فراز و نشیب های فراوانی در آثارشما به چشم می آید با شما سخن گفته شده است.
اثر ارسالی تان را با هم مرور کنیم :
به خواب های بی خاطره می مانی
به صبح های ابری
خورشید پنهان در تو
گلوله ایست
جا مانده در خشاب
از سال های دور آرزو
تصویر بکر خواب های بی خاطره، دریچهی ورود مخاطب به شعر می شود تعلیقی بسیار دلنشین با تصاویر ابتدایی شکل می گیرد و عبارت تکراری (سال های دور) در همنشینی با (آرزو) آشنایی زدایی می شود تا تعلیق پایدار، متن را به حوزهی ادبیت هل دهد.
تو
بازمانده جنگهای زیادی هستی
در خاطره ابری
که می گرید
ارجاع درون متنی به تصاویر آغازین اثر "خواب های بی خاطره" و "صبح های ابری" و "گلوله ایست جا مانده در خشاب" دوباره تعلیق را چاشنی متن می کند.
اما از این جا به بعد کار ازدست راوی در می رود. انگار عوض شده باشد. ریتم و تعلیق سازی گذشته از دست رفته و کار به جایی می رسد که ته سیگار با جا سیگاری هم جابجا می شود:
ته مانده بوسه ای خاموش
بر جا سیگاری زمان
که با یک جابجایی ساده می شد چنین نوشت:
جا مانده بوسه ای خاموش
بر ته سیگار زمان
در ادامه آنجا که به زعم بنده باید راوی تغییر کند:
از پنجره ای رو به سکوت
خیره
به عصیان ابرها می نگری
تا با چرخش روایت، باز تولید تقابل (تو / من) اتفاق بیافتد و روایت اثر شکل درستی بیابد؛ عدم چنین رخدادی به شاکلهی کل اثر لطمه وارد می سازد.
پیشنهاد می کنم یک بار این طور ماجرا را روایت کنید و خود قضاوت کنید:
از پنجره ای رو به سکوت
خیره
به عصیان ابرها می نگرم
با توجه به توصیه های گذشته دوستان دانشورم، همین طور قدرت شاعرانگی شما بعید به نظر می رسد که خانم حقیقی از عهدهی ویرایش های اینچنینی نتواند برآید تا بعضی سهل انگاری های اولیه و لغزش های احتمالی در حین خلق اثر که طبیعی هم هست را خود به راحتی بجوید و بر طرف نماید.
دایرهی واژگانی شاعر یکی دیگر از نکاتی است که در آثارش به چشم مخاطب خواهد آمد. شما به گواه آثار متعددی که ذیل عناوین "طعم گس باران" و "خواب های مسموم" به پایگاه ارسال نموده اید؛ شاعر شهر و تصاویر شهری هستید اما بسامد بسیار بالای کلمات پنجره، خیابان، ابر، خواب، خاطره، آیینه و ... شاید شما را باید به فکر خواندن و خواندن بیشتر و گسترده تر کردن تصاویر و صحنه های اجرا های شهری آثارتان بیاندازد تا همراهی بشتر مخاطب را به همراه بیاورد.
امیدوارم در آینده بیشتراز شما بخوانم و سر خوش از تاثیر کلام دوستان در دل تولیدات ادبی تان باشم.